هـنر تسکینی بر دردهایم بود

فهیمه رضاقلی
فهیمه رضاقلی
هـنر تسکینی بر دردهایم بود

شاید حالا دیگر خیلی‌ها خانم «حبیبه برومند» را بشناسند؛ سال ۱۳۹۲ مستندی از زندگی این هنرمندِ خودآموخته توسط مریم سپهری ساخته شد که در سال ۲۰۱۳ موفق به دریافت جایزۀ بهترین فیلم مستند در جشنوارۀ میل‌واکی آمریکا شد و در سال ۲۰۱۵ نیز جایزۀ بهترین دستاورد فیلمسازی جشنوارۀ استونی بروک نیویورک را دریافت کرد. تا سال ۱۳۹۸ چند مصاحبه با خانم برومند انجام شد، اما از سال ۹۸ که مستند زندگی این هنرمند کرمانی با عنوان «فراتر از رنگ» از شبکۀ بی‌بی‌سی پخش شد، مطبوعات و خبرگزاری‌ها به سراغ خانم برومند رفتند و گزارش‌ها و مصاحبه‌های متعددی از ایشان منتشر شد.

حبیبه برومند متولد ۱۳۳۸ در شهر کرمان است. او از کودکی به نقاشی علاقه‌مند بود و بدون هیچ آموزشی، نقاشی‌هایی می‌کشید که تحسین همه را برمی‌انگیخت. خانم برومند، از تحصیل در دانشگاه منصرف شد. چون در اولین روزی که به دانشگاه رفت، به این نتیجه رسید که تحصیل آکادمیک، خلاقیت او را کور و احساسش را اسیر قالب‌های از پیش ‌تعیین‌شده می‌کند. برای چند سالی هنر را کنار گذاشت و به سمت مطالعۀ روانشناسی و کار با بچه‌های مهدکودک رفت. در همین سال‌ها با «علی بدایت» ازدواج کرد. تولد فرزند اول‌شان با عقب‌ماندگی شدید ذهنی، این سرنوشت مشترک را در هاله‌ای از تاریکی فرو برد ولی با مطرح شدن آموزش فرزند، نقطۀ روشنی در این تاریکی پدیدار شد. فشارهای عصبی و رنج حاصل از این سرنوشت، او را دوباره به سمت هنر و به‌ویژه نقاشی کشاند. تا حدی که در شبانه‌روز فقط چهار ساعت استراحت می‌کرد و به‌جز نگهداری از فرزند و امور خانه، بقیۀ زمانش را به نقاشی و کار مداوم هنری می‌پرداخت. پس از دومان، دومین فرزندشان، پویان به دنیا آمد و پس از او زویا، تنها دخترشان که استعداد ذاتی هنر و به‌ویژه نقاشی را از مادر به ارث برده بود. او حتی ایراد کارهای مادر را در نقاشی می‌گرفت و به او می‌گفت که هنگام نقاشی باید از همۀ قید و بندها رها شود؛ اما با مرگ خودخواستۀ زویای جوان، هنرمند و زیبا در ۱۹ سالگی، زندگی و آثار خانم برومند، حال و هوای دیگری گرفت. تا قبل از این اتفاق، شاید تلخی زندگی او به‌خاطر مشکلی بود که برای پسر اولش رخ داده بود و دشواری‌های بزرگ کردن او؛ اما سوگِ از دست دادن فرزند، رنجی تمام‌نشدنی بر زندگی و روح خانم برومند آوار کرد. رنجی که به گفتۀ همسرش، ذهن و روح او را رشد داد و موجب خلق آثاری عمیق‌تر و بسیار متفاوت از قبل شد.

خانم برومند، علاوه بر نقاشی، آثار متعددی هم در زمینۀ هنرهایی ازجمله مجسمه‌سازی، معرق، سفال، کار روی مس و چرم، دوخت‌های سنتی و قلم‌زنی دارد. او به‌خاطر علاقه و احترامی که همیشه به محیط‌زیست داشته، بعضی از لوازم دورریختنی خود را تبدیل به هنرهای کاربردی زیبایی کرده است؛ نقاشی روی کاغذهای باطله و سنگ، رنگ‌آمیزی و استفاده از شیشه‌های شکستۀ اتومبیل و چرم مبل‌های قدیمی و پارچۀ لباس‌های کهنه و بلااستفاده در تولید تابلوهای هنری، بخشی از تلاش او برای پیوند محیط‌زیست و هنر است. برومند معتقد است دوستی با طبیعت و یکی شدن با کائنات در زندگی و کارهای هنری بسیار به او کمک کرده و طبیعت، راهبرش شده است.

اینکه امروز خانم برومند تا حد زیادی شناخته شده، نکتۀ مثبتی است، اما اینکه با وجود تلاش‌های زیاد برای معرفی این هنرمند و آثار فراوانی که خلق کرده، او هنوز نتوانسته موزه‌ای که سال‌ها به همراه همسرش زحمت زیادی برای آماده‌سازی آن کشیده را افتتاح کند، مایۀ تأسف است. از سال‌ها پیش، مسئولان استان در رده‌های مختلف، بارها از آثار خانم برومند دیدن کرده‌اند ولی نتیجۀ مثبتی برای ساخت موزۀ اصلی حاصل نشده است.

از طرف برخی از استادان دانشگاه در آمریکا، پیشنهاد انتقال آثار و مهاجرت ایشان مطرح شده، اما خانم برومند می‌گوید نمی‌تواند ریشه‌هایش را از اعماق خاک این سرزمین جدا کند و به همین دلیل او همچنان در شهر کرمان به کار خود ادامه می‌دهد. اگر او در کشورهایی که هنر آزاد در جایگاه واقعی خودش هست، می‌بود، تحلیل‌ها و پژوهش‌های زیادی روی کارهایش انجام شده بود و شاید هم تاکنون کتابی در این مورد منتشر شده بود. در حال حاضر، تعداد زیادی از آثار خانم برومند به دلیل کمبود فضا برای اکران در موزه‌، در شرایط نامناسب نگهداری می‌شود. آثار برومند، گسترۀ وسیعی از خلاقیت‌های هنری را در بر می‌گیرد که به گفتۀ برایان کی اتر، نویسنده و تحلیلگر فلسفۀ هنر، بعضی از آثار که در مقطع زمانی خاصی به وجود آمده‌اند، حالت درمان‌گری دارند.

شخصیت حبیبه برومند، وجوه دیگری هم دارد و آن ورزشکار بودن اوست. او در جوانی در ورزش‌های شطرنج، شنا، ژیمناستیک، دوچرخه‌سواری، موتورسواری و کوهنوردی فعالیت داشته و در شنا و شطرنج موفق به کسب مدال طلا هم شده است. در حال حاضر هم کوهنوردی و شنا جزو ورزش‌هایی است که هنوز انجام می‌دهد.

او تا جایی که بتواند با اتوبوس در شهر تردد می‌کند و گاهی لباس و پوششی متفاوت از آنچه معمولاً می‌پوشد را بر تن می‌کند و راهی کوچه و بازار می‌شود تا آدم‌ها را از نزدیک‌تر و همان‌طور که هستند، ببیند و بهتر بتواند با دردها، مشکلات، خوبی‌ها و بدی‌هایشان ارتباط برقرار کند و به قول خودش این‌گونه بهتر بتواند روح آن‌ها را در نقاشی‌هایش به تصویر بکشد. برومند هنگام توضیح در مورد برخی آثارش به وجد می‌آید و می‌گوید: «ببینید چقدر عمیق و فوق‌العاده است! هرچقدر هم تلاش بکنم دیگر نمی‌توانم این اثر را تکرار کنم. چون آن حس در همان لحظه آمده و تمام شده است.»

در این گفت‌وگو، علی بدایت، همسر خانم برومند هم ما را همراهی کرد. بدایت، زادۀ اردبیل و فارغ‌التحصیل رشتۀ برق از دانشگاه صنعتی شریف است و مسئول برق شرکت زغال‌سنگ کرمان بوده است. او با حساسیت خاصی در مورد آثار همسرش حرف می‌زند و معتقد است رنجی که در طول سالیان بر خانم برومند رفته، آثار او را بسیار عمیق و رشدیافته کرده و باعث شده آثار او با وجود تعداد فراوان، متفاوت از هم باشند و تکرار نشوند.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۵۵ ماهنامه سرمشق مطالعه کنید.

تجربۀ زندگی در تکثـری بی‌پایان

محمدرضا هاشمی‌نژاد
محمدرضا هاشمی‌نژاد

تجربۀ زندگی در تکثـری بی‌پایان

پیاژه، در خصوص آموزش به کودکان می‌گوید: «وقتی به کودکی چیزی را می‌آموزیم، این فرصت را از او می‌گیریم که او خود، آن چیز را فراگیرد.» بنابراین خودآموختگی، یک فرصت ویژه و مغتنم است برای اینکه توانایی‌های خود را با انتخاب راه‌های جدید، تجربه‌های جدید و خلق آثار متفاوت نشان دهیم.

در حقیقت تمام آنچه که به‌عنوان تنوع در خلق آثار و مصنوعات بشری می‌بینیم، عمدتاً حاصل کنار گذاردن روش‌های سنتی و در پیش گرفتن روش‌های غیرمعمول است. پیدایش سبک‌ها و مکاتب جدید هنری عمدتاً حاصل رفتاری فراسنت و غیرمنطبق بر اصول رایج و روش‌های حاکم بر هنر است. بخشی از اتفاقِ رخ‌داده در تاریخ هنر معاصر -اگرچه آن‌چنان موجب پیدایش سبک و روشی خاصی نشده است- حضور پرقدرت هنرمندان خودآموخته است. این دسته از هنرمندان به‌گونه‌ای کاملاً خودانگیخته و ذاتی در جریان زندگی عادی و روزمرۀ خویش به خلق اثر دست می‌زنند. هنرمندان خودآموخته، از آنجایی که بر جاذبه و گیرایی آثاری که پدید آورده‌اند، احاطه ندارند، انگیزۀ لازم را برای ارائه آثار خود به دیگران نشان نمی‌دهند. نسبت این هنرمندان با آثار و دریافت‌هایشان فارغ از قید و بندها و هنجارهای رایج در فضاهای هنری است. آن‌ها بی‌واسطۀ آموزه‌ها و سبک‌های رایج، دریافت‌های خود را به مدد توانایی‌های مبتنی بر تجربۀ شخصی ارائه می‌دهند و بدین‌گونه بر جریان هنر تأثیرگذار می‌شوند. «این هنرمندان، گروه قابل‌توجهی را در هنر معاصر جهان تشکیل داده‌اند که به‌خصوص پس از آغاز قرن بیستم و غیرضروری شدن هنر واقع‌گرای آکادمیک با شیوه‌هایی ساده، اما تأثیرگذار، عواطف و برداشت‌های حسی خود را انتقال داده‌اند و تحت عنوان هنر Native فصلی جذاب را در تاریخ هنر گشوده‌اند.»۱

نقاشان خود‌آموخته را می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد؛ دستۀ اول: نقاشانی که از نقاشی خودآموخته شروع کردند و در ادامه، با رفتن به کلاس‌های هنری و مطالعه توانستند با هنر جهان آشنا شوند و خود را به‌عنوان نقاش معرفی کنند که دیگر به‌سختی می‌توان به آن‌ها نقاش خودآموخته گفت و بهتر است نام این گروه را «نقاشان تجربی» بگذاریم.

دستۀ دوم: نقاشانی که شور هنری دارند و اغلب در سن بالا شروع به کار می‌کنند؛ این هنرمندان بسیار خلاق و به دور از چشم مخاطب و بازار هنر به خلق اثر می‌پردازند.

دستۀ سوم: افرادی که برای درآمدزایی دست به فعالیت نقاشی می‌زنند و آثار آن‌ها بیشتر در حیطۀ نیازهای جامعه است و اساساً به آن‌ها «نقاشان بازاری» گفته می‌شود.

دستۀ چهارم: بیشتر در زمینۀ صنایع‌دستی فعالیت می‌کنند و نقوش حنا، نقوش روی لباس و به‌صورت کلی کار نقاشی و تزیین صنایع‌دستی را انجام می‌دهند. این گروه بیشتر به تکرار نقوش گذشته و خواستۀ مشتری می‌پردازند.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۵۵ ماهنامه سرمشق مطالعه کنید.

هنـرِ رنج کشیدن...

رضوان بوستانی
رضوان بوستانی

در سال ۲۰۱۴ نمایشگاهی از آثار هنرمندان جهان در موزۀ صلیب سرخ شهر ژنو با عنوان «همه چیز انسانی» برگزار شد. در این نمایشگاه آثاری که به بازنمایی رنج انسان به شکلی برجسته اهتمام داشتند، به نمایش درآمد. رنج و مصیبتی که انسان‌ها طی صد سال گذشته بر یکدیگر تحمیل کرده بودند.

دیدن صحنه‌هایی از سنگرها و جبهه‌های جنگ، زندان، خشونت و سرکوب، اردوگاه‌های کار اجباری، ویرانی و بی‌خانمانی ناشی از جنگ اگرچه آسان نیست، اما به دید مسئولان نمایشگاه لازم می‌آمد تا این موضوع به دلایلی چون یادآوری حوادث مهم تاریخ بشری به زبان هنر و روایت هنرمند و نیز نقش هنر در برخورد با جنبه‌های دشوار زندگی انسان و نقش هنرمند در شرایط بحرانی هر جامعه، به نمایش گذاشته شود. هنر با بازنمایی خشونت می‌تواند تصویر واقعی‌تری از زندگی را به نمایش بگذارد. بی‌شک مخاطب بعد از دیدن این نمایشگاه، متوجه خواهد شد که نمی‌توان همیشه از هنر انتظار شادی و نشاط داشت. این تصاویر شاهدی از توان خلاقیت انسان در اوج رنج و دشواری هستند. این نمایشگاه نشان می‌دهد انسان هم می‌تواند زمینه‌ساز تحمیل رنج بر دیگران باشد و هم با هدایت آن زمینه‌ساز بروز خلاقیت و راه‌های درمان باشد.

هنر به مثابۀ درمان

«آلن دوباتن» و «جان آمسترانگ» در کتاب «هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند؟» به هفت کاربرد هنر اشاره می‌کنند که به‌عنوان یک ابزار به انسان کمک می‌کند در برابر رنج‌ها و ضعف‌های روانی به تعادل برسد.

هنر کمک می‌کند حاصل تجربه‌ها و برترین بینش‌های دیگران، از پس سال‌ها با دستخط خودشان به دست ما برسد. این میراث را باید از گزند فراموشی حفظ کنیم و با دیگران به اشتراک بگذاریم.

هنر به ما امید می‌دهد که در کنار احساسات منفی، زندگی هنوز زیبایی‌های خودش را دارد و می‌توان به آن‌ها دل‌خوش بود.

هنر یادمان می‌دهد در طول زندگی رنج جایگاه منطقی و غیر قابل انکاری دارد. رنج را بپذیریم و برای تحمل آن از هنر و تجارب و ایده‌های دیگران کمک بگیریم.

هنر از طرق مختلف کمک می‌کند درون خود، سایه‌ها، تعصبات و دفاع‌های خود را بشناسیم و با اشتراک تجارب، برای داشتن روانی سالم به تعادل برسیم.

هنر کمک می‌کند وجوه اسرارآمیز خود که در کلام قادر به توصیف‌شان نیستیم را در آثار هنری ببینیم و به دیگران بشناسانیم. ما می‌توانیم به کمک هنر، خودمان را بازتعریف کنیم.

هنر، ما را از بی‌توجهی به امور معمول زندگی، نجات می‌دهد. حساسیت‌مان را تحریک می‌کند و نگاهی نو همراه با شگفتی به ما عرضه می‌دارد.

هنر حاصل تجربه‌های دیگران است که پالایش شده و به ما عرضه می‌شود؛ صدای انسان‌ها و فرهنگ‌های مختلف و تجارب مشترک است. از این رو درگیر شدن با هنر، تصور ما از خود و جهان را توسعه می‌دهد.

در اینجا بهتر است دو موقعیت در رابطۀ میان رنج و هنر را فرض گرفت: هنرمند بودن و مخاطب بودن.

اگر مخاطب هنر باشید و هنر به مقولۀ رنج پرداخته باشد، یا شما برای تحمل رنج‌تان به سراغ هنر رفته باشید، می‌توان انتظار داشت از طریق یکی از دلایل فوق، شما راهی برای تسکین یا کنار آمدن با رنج‌تان بیابید. از سوی دیگر، در طول تاریخ همیشه هنرمندانی بوده‌اند که زندگی‌شان با درد و رنج بسیار همراه بوده است. هنرمند بودن یا هنرمند شدن گاهی بسیار رنج‌آور است. رسیدن به تعالی و تبحر یعنی تمرین و تحمل سختی‌ها، هم‌رنگ جماعت نبودن و طرد شدن از محیط معمول جامعه، پرهزینه بودن اسباب هنر و تهیۀ آن هم رنج است و امرارمعاش کردن از این راه، رنج مضاعف. بسیاری از هنرمندان برای سپری کردن ایام رنج و تحمل درد در زندگی‌شان از هنر کمک گرفته‌اند. آن‌ها با بازنمایی رنج، بخشی از بار آن را بر دوش هنر می‌گذارند. همانند ماهیت رنج، بازنمایی آن‌ هم گونه‌های مختلفی دارد.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۵۵ ماهنامه سرمشق مطالعه کنید.

روحِ مـرده

برایان کی.اتر
برایان کی.اتر

تأکید او بر خلق خودانگیز و خلق‌الساعه منحصربه‌فرد است

نظر برایان کی.اتر، نویسنده و تحلیلگر فلسفه هنر در مورد تابلوی «روح مرده»، اثر «حبیبه برومند»

مفهوم زیبایی جهانی دارای میدان معنایی وسیعی است. در تعریف علم فلسفه، اگر زیبایی‌شناختی غیرنسبی همان آشنایی درونی یا دانش ذاتاً غیراستنتاجی ما از زیبایی باشد، زمینه‌ای برای قضاوت‌های زیبایی‌شناختی است که از طریق تجارب ادراکی - شناختی زندگی دستخوش دگرگونی سرنوشت‌ساز معنایی می‌شود. اگرچه اساس و شالودۀ کار دست‌نخورده باقی می‌ماند، اما باید اذعان کرد که تحولات اجتماعی خیلی با ما سر سازگاری نداشته است. فهم غریزی ما از زیبایی شامل بعضی از مفاهیم اصلی هارمونی می‌شود، اما به هیچ‌وجه برای درک معانی و مفاهیم پیچیدۀ زیبایی‌شناختی کافی نیست.

از طرف دیگر، زمانی که ما مفهوم نسبیت‌گرایی هنری را کنار می‌گذاریم، باید دقت داشته باشیم که چنین قضاوت غیراستنتاجی را به تشخیص چیزی بر اساس معیارهای موجود، همانند نکنیم؛ بنابراین آیا هیچ معیار اندازه‌گیری مطلقی برای زیبایی وجود ندارد؟ ریتم، حرکت، موازنۀ ترکیبی، هارمونی در شکل ظاهری، تناسب، واریته عناصر، تأکید وحدت ساختاری و ...؟ جواب به‌طور ساده، نه است؛ اما در عین حال یک چیز نسبتاً اساسی و مهم در مورد هنر وجود دارد که در مورد هنر خانم حبیبه برومند صدق می‌کند. احتمالاً او نیاز به بیان واقعیت درونی خود را احساس کرده و از طریق نمایش دنیای درون خود سعی در تبیین احساسات و عواطف خویش، نه از طریق موضوعات سنتی از قبیل مناظر طبیعت بی‌جان و پرتره، بلکه از طریق ترکیب‌بندی‌های پیچیده و مناظر درونی ذهن دارد. البته خود ذهن و ساختار آن نیاز به حفاری دارد. حفاری ذهن از طریق لایه‌های ضمیر ناخودآگاه برای شکل دادن به یک بنیان و شالوده و برای ابراز ساختار ذهنی خویش از طریق اعمال، گفتار و هیجانات درونی صورت می‌پذیرد؛ اما این فرایند گذرا و ناپایدار همواره در حال حرکت است؛ بنابراین تصویری که زمانی در حال گسترش بود، همیشه به شکل سایه‌ای از حقیقت و سابقه‌ای قبلی از آنچه که زمانی به‌عنوان حقیقت می‌پنداشتیم باقی می‌ماند. کندوکاو ذهنی او هرگز پایان نمی‌پذیرد؛ نقاشی‌های او به طرزی حیرت‌انگیز بیانگر نقطه نظرات تراز اول اکسپرسیونیستی او هستند. تأکید او بر خلق خودکار، خودانگیز و خلق‌الساعه و از ضمیر ناخودآگاه ذهن، قابل‌تحسین و به شکلی حرفه‌ای کاملاً منحصر به فرد و بی‌همتاست. به نظر می‌رسد که مکاشفۀ ضمیر ناخودآگاه در کاوش موضوعات نقاشی، عناصر ضروری و لاینفک کار اوست که در یک رقصی آیینی میان خودآگاه و ناخودآگاه ذهن فی‌البداهه و با استادی و ظرافت تمام در هاله‌ای از امید و تراژدی ابداع شده و تکامل یافته است. این ماتریس و چهارچوب، یک تصویر قدرتمند در جهان هنر ایجاد می‌کند و سایۀ غول‌آسایی را بر هنر حکم‌فرما می‌کند. امروز احساس می‌شود این سفر به ضمیر ناخودآگاه و مکاشفه و تصاویر برآمده از آن، راه‌حل‌های عینی بسیار خلاقانه‌ای را که قبلاً تصور می‌شد یا فرض گرفته می‌شد، به منصۀ ظهور رسانده است. در یک مفهوم واقع‌بینانه، اکسپرسیون یا بیان احساسات همان ریشۀ هنر است. هنر اساساً بیان هارمونیک و موزون و به نمایش گذاشتن احساسات و ادراکات ماست. آشکار ساختن بخشی از پیچیدگی‌های درون هنرمند برای آزاد ساختن نیروهای خلاق غریزی از اعماق ضمیر ناخودآگاه بدون توجه به نیرویی که خلق می‌کند و از لحاظ میزان در نوسان است.

رها شدن از ناخودآگاهِ خود روی بوم

تهیه و تنظیم: پویان بدایت مترجم: زرین بختیاری
تهیه و تنظیم: پویان بدایت مترجم: زرین بختیاری
رها شدن از ناخودآگاهِ خود روی بوم

این مقاله براساس مباحثات آنلاین «جری سالتز» و «موریس برگر» دو تن از منتقدان هنر در امریکا در مورد نقاشی‌های «حبیبه برومند» در سال ۲۰۱۲ نوشته شده است.

نسبیت‌گرایی زیبایی‌شناختی منکر امکان دستیابی مستقیم علمی به جهانِ بیرون است و به این ترتیب، ادعای کسانی را که اعتقاد به حقیقی بودن ملموس جهان بیرون دارند، مردود می‌شمارد.

نسبیت‌گرایی زیبایی‌شناختی را می‌توان زیرمجموعه‌ای از فلسفۀ کلی نسبیت‌گرایی تلقی کرد که هر نوع استاندارد مطلق برای سنجش حقیقت و اخلاق و به دنبال آن، قضاوت زیبایی‌شناختی را انکار می‌کند. از طرف دیگر، کانت در کتاب «نقد قدرت قضاوت» مدعی است که گرچه قضاوت شخصی مبتنی بر یک اصل ذهنی است، اما دارای اعتبار جهانی می‌باشد؛ این اصل ذهنی مبیّن این است که آنچه باعث خشنودی یا عدم خشنودی ما از چیزی می‌شود فقط از طریق احساس است، نه از طریق معانی و مفاهیم. خصیصۀ ذاتی ذائقه انسانی، اصل متعالی مقبولیت عمومی را به دنبال دارد و این اصل متعالی تنها می‌تواند همان عقل سلیم یا شعور باشد. استدلال او این است که این اصل از نقش آزاد استعدادهای شناختی ما نشئت می‌گیرد و این عقل سلیم باعث می‌شود که همۀ ما دارای قابلیت‌های شناختی مشابهی باشیم. در این مقاله که براساس مباحثات آنلاین «جری سالتز» و «موریس برگر» نوشته شده، تلاش من بر این است که ماهیت قضاوت زیبایی‌شناختی که در عین ذهنی و شخصی بودن، اعتبار جهانی دارد را برای شما شرح دهم.

«سوختن در باران» نقاشی رنگ‌روغن روی بوم

این نقاشی با ارزش غیرفیگوراتیو به سبک اکسپرسیونیسم آبستره است.

خانم حبیبه برومند در تلاش برای رهاسازی خویش از کنترل ضمیر ناخودآگاه، این تابلو را به شکلی بداهه نقاشی کرده. در این نقاشی اغلب رنگ‌های قرمز و آبی فیروزه‌ای نقش نقاشی را مشخصی می‌کند. در یک محدودۀ کوچکتر شاهد قرمز مایل به نارنجی و سبز خنثی هستیم؛ بنابراین این نقاشی براساس ایجاد یک هارمونی از رنگ‌های مشابه قرمز و آبی شکل گرفته. با وجود آنکه قرمز یک رنگ گرم محسوب می‌شود، اما در این مورد خاص به علت فراوانی رنگ‌های آبی که در حد اشباع به کار رفته‌اند کمی متمایل به سرد است. در مورد نور، واریته‌ای از رنگ، نور و تاریکی و حد وسط آن‌ها وجود دارد و به علاوه با انواع مختلفی از اشباع رنگ‌ها بازی می‌کند. واریته سایه‌روشن‌ها و اشباع رنگ‌ها واریاسیون‌های مختلف و حس حرکت یا فضا را به نقاشی اضافه می‌کند؛ به‌گونه‌ای که سایه‌های روشن و اشباع‌شده‌تر، جلوتر و سایه‌های خنثی عقب‌تر به نظر می‌رسند. استفاده از تکه‌های کوچک سبز که مکمل قرمز است، هاله‌ای از رنگ متضاد را به نقاشی اضافه می‌کند که بدون از بین بردن تأثیر موزون و هارمونیک آن به ترکیب‌بندی کار، جان می‌بخشد. در عین توجه و رویکرد به قوانین کلاسیک هارمونی رنگ، این کار به علت قرار گرفتن در مرز میان رنگ‌های سرد و گرم که تنشی میان قرمز مایل به نارنجی و آبی فیروزه‌ای ایجاد کرده، از یک ترکیب‌بندی جسورانه برخوردار است.

...

ادامه این مطلب را در شماره ۵۵ ماهنامه سرمشق مطالعه کنید.